سلام از کشیک بخش کویید اینجا فاصله ی مرگ و زندگی گاهی در حد یه دم و بازدمِ این مدت دیگه انقدر کیس بدحال و در نهایت اکسپایر دیدم که احساس می کنم قصی القلب شدم ://// بعد از مدت زیادی یار داره میاد که بعد از کشیک ببینتم استرس دارم واسش ولی سپردم دست خدا با خودم لباس و کفش و همه چی آوردم که عوض کنم و بعد با اونا برم پیشش دعا کنید انقدر خابم میاد که چشمامُ ببندم می رم کما ولی از سر شوق دیدنش دارم گذر زمان رو تحمل می کنم
تازه از کشیک ۴۸ ساعته برگشتم خونه دوش گرفتم و خزیدم زیر پتو تا بعد دو روز یکم بخوابم. انقدر این روزا بیمارستان شلوغه و همش سرپاییم که پاهام ورم کرده و درد میکنه قسمت تلخش اینجاست که یه عالمه مریض اکسپایر شده داریم تو هر شیفت و این خیلی برام غم انگیزه و من هنوز برام عادی نشده وقتی میام خونه نمی تونم صداهای گریه و ناله همراه مریضای اکسپایر شده رو فراموش کنم و حتی وقتی می خوابم خوابشونو می بینم دلم تنگ شده برای مامان و بابا و اینکه بتونم وقتمو کنارشون بگذرونم
همین الان دختری هم سن خودمُ آوردن اورژانس، گفتن قرص خورده خودکشی کنه علائم حیاتیشو گرفتیم فقط نبض ضعیفی داشت و اکسیژن خونش به شدت پایین بود شست و شوی معده براش انجام دادیم و فعلا در کما به سر می بره. مامانش می گفت تو بچگی بهش شده و حالا کسی که دوسش داره بخاطر این موضوع ولش کرده پیش خودم دارم همش میگم این دنیا اصلا ارزش داره؟!
بعد از گذروندن کرونا دوباره شیفت ها چیده شد و از اون روز بدو بدو از صبح تا شب اورژانس و بخش های مختلفم و به خواست خودم بخش کوییدُ به صورت فشرده تو سه ماهی که تا عید هست گذاشتم تا حالا که انتی بادی دارم یکم ازش استفاده کنم از دوران قرنطینه عادت به کتاب خوندن توم نهادینه شد و الانم حتی وقتایی که شیفتم توی اون یک ساعتی که می تونم برم پاویون حتما ۲ ۳ صفحه هم که شده کتاب می خونم و بعد می خوابم. امشب یار اصرار داشت همدیگر ببینیم ولی من دلم نمیاد اخه دلتنگی یه
شیفت هاي آبان به قدري سنگین تموم شد که اومدم اعلام کنم مبتلا شدم امروز پنجمین روز مي گذرونم و حال خوبي ندارم نگران خوانوادمم مي دونستم بلخره نوبت منم مي رسه چون همه همکارا از بیمارستان درگیر شده بودن. علائم من خیلی زیاد سردرد و گلودرد و کمي هم نفس تنگي که کلافم کرده دیگه روزای اخر شیفت قبل از اینکه کرونا بگیرم انقدر اورژانس شلوغ مي شد و همه حتی اگر مشکلات دیگه اي هم داشتن کنارشون تشخیص کویید داده مي شد.
برا آبان دوازده تا شیفت 16ساعت دارم با دوتا 24ساعت رسما داغون می شم! چه قدر این روزا دل گیره برای شما پاییز چه جوری می گذره؟ من وقتی شیفتم خصوصا این فصل ها وقتی میام بیرون حس می کنم چه قدر از دنیا عقب موندم و چه قدر با ادمای بیرون فاصله دارم. تقریبن ارتباطم با دنیای بیرون شده همین جا که همینم باز مجازیه. شما چه خبر؟
درباره این سایت