تازه از کشیک ۴۸ ساعته برگشتم خونه دوش گرفتم و خزیدم زیر پتو تا بعد دو روز یکم بخوابم. انقدر این روزا بیمارستان شلوغه و همش سرپاییم که پاهام ورم کرده و درد میکنه قسمت تلخش اینجاست که یه عالمه مریض اکسپایر شده داریم تو هر شیفت و این خیلی برام غم انگیزه و من هنوز برام عادی نشده وقتی میام خونه نمی تونم صداهای گریه و ناله همراه مریضای اکسپایر شده رو فراموش کنم و حتی وقتی می خوابم خوابشونو می بینم دلم تنگ شده برای مامان و بابا و اینکه بتونم وقتمو کنارشون بگذرونم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت